برگزاری نخستین نشست فعالان سینمای خراسان رضوی در مشهد تمام مهربانی‌های یار مهربان تصویرگر آواز‌های آبی شهر | یادی از استاد علی‌اکبر زرین‌مهر نقاش فقید مشهدی هم‌زمان با سالروز درگذشتش ماجرای تخلص استاد شهریار در مسابقه تلویزیونی «دونقطه» + فیلم گنجینه ای از هنر ناب ایرانی در حرم رضوی | گذری به موزه تخصصی فرش آستان قدس رضوی روایتی طنزآمیز از روابط انسانی | گزارشی از اکران مردمی فیلم «ناجورها» در مشهد پرتره «سیدحسن حسینی»، شاعر برجسته، روی آنتن تلویزیون + زمان پخش زوربا، یک مرد رها | معرفی کتاب «زوربای یونانی» به بهانه انتشار کتاب صوتی‌اش مدیرعامل مؤسسه فرهنگی شهرآرا: حمایت شهرآرا از سینما برای گرم‌ترشدن بازار هنر مشهد است + فیلم «جیمی کیمل» مجری مشهور تلویزیون اخراج شد سواد رسانه‌ای؛ سپر دفاعی در جنگ نوین حماسه در غزل | فردوسی چه تأثیراتی بر شهریار گذاشته است؟ رائد فریدزاده: حمایت از پروژه‌های سینمایی استانی باید هدفمند و بلندمدت باشد + فیلم لغو اجرا‌های محسن یگانه در گرگان + علت مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی: ظرفیت هنری استان نیازمند ایجاد زیرساخت‌های لازم است پایان بخش اجرایی جشنواره هجدهم موسیقی جوان رمان «جایی برای دفن مردگان نیست» در کتابفروشی‌ها مروری بر کارنامه هنری «فرهاد آییش» به مناسبت تولد هفتاد و سه سالگی‌اش
سرخط خبرها

یادی از رقیه چهره آزاد بازیگر «مادر» مرحوم علی حاتمی | مادر مُرد از بس که جان ندارد

  • کد خبر: ۱۴۲۶۱۷
  • ۱۰ دی ۱۴۰۱ - ۱۳:۱۵
یادی از رقیه چهره آزاد بازیگر «مادر» مرحوم علی حاتمی | مادر مُرد از بس که جان ندارد
رقیه چهره آزاد در ۳۵ اثر سینمایی از جمله «دلشدگان ««الوالو من جوجوام»، «رگبار»، «سوته دلان» ... و یازده اثر تلویزیونی از جمله «آرایشگاه زیبا»، «هزاردستان» و «مزد ترس» نقش‌های متفاوتی را تجربه کرده است

آزاده چشمه سنگی | شهرآرانیوز؛ «یه بشقاب بکش بذار کنار، مادر. غلامرضا نصف شب گشنه اش میشه. تُنگم آب کن واسه جلال الدین. برای محمدابراهیم هم زیرسیگاری بذار. مراقب باش ماه منیر حکما قرصاشو بخوره، بی خوابی نزنه به سرش. ببینین داداشتون هم چی می‌خواد مهیا کنین. سرشب بخوابین بچه‌ها که بتونین صبح زود پاشین. فردا خیلی کار دارین...»

این متن کوتاه، اما ماندگار برای رقیه چهره آزاد بود در معروف‌ترین فیلمش، «مادر». انگار علی حاتمی، عصاره تمام مادران ایرانی را جمع کرده باشد توی یک شخصیت. از زبردستی قلم علی حاتمی بود یا قدرت بیان و نفوذ نگاه رقیه چهره آزاد که صد‌ها فیلم با محوریت مادر ساخته شد و از یاد رفت، الا فیلم «مادر» که بازیگر نقش اولش، با آنکه از بیست سالگی بازیگری را شروع کرد، اما انگار از همیشه تا ابد بازی در نقش مادر، پیشانی نوشت او در عرصه بازیگری بود.

با همان چهره روشن و مهربان و گیس سفیده کرده و لبخند پرمهر. آدم نمی‌تواند تخیل کند مادر سینمای ایران هم روزی جوانی چالاک و فعال و پرکار بوده و همین که دیپلمش را گرفته با عضویت در گروه تئاتر حرفه‌ای جامعه باربد به دنیای بازیگری ورود کرده است. بیست وچهارساله بوده که به شکل حرفه‌ای بر روی صحنه نمایش ظاهر شده و اولین بار بازی در نقش مادر را روی صحنه تالار بیست و پنج شهریور در نمایش «پهلوان اکبر می‌میرد»، تجربه کرده است.

در ۳۵ اثر سینمایی از جمله «دلشدگان ««الوالو من جوجوام»، «رگبار»، «سوته دلان» ... و یازده اثر تلویزیونی از جمله «آرایشگاه زیبا»، «هزاردستان» و «مزد ترس» نقش‌های متفاوتی را تجربه کرده است، اما همان سالی که از هشتمین جشنواره فیلم فجر، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن شد، انگار برای همیشه با نقش مادر در فیلم علی حاتمی در خاطرات ایرانی‌ها همنشین شد. سال‌ها تجربه، هنرنمایی و استعداد در عرصه بازیگری همگی در سایه نقش مادر به حاشیه رفت و بی هیچ تقلایی برابر دوربین علی حاتمی، ماندگارترین نقش دوران هنری اش را ایفا کرد.

خودش مادر یک پسر بود، اما برای دختران و پسران بسیاری در آثار گوناگون مادری کرد و لذت بازی و حضور در فضای هنر را همواره مدیون همسری بود که در شرایط فرهنگی و اجتماعی دوران جوانی اش که حضور زنان در عرصه بازیگری چندان پذیرفته و خوشایند به نظر نمی‌رسید، او را برای ادامه مسیر همراهی و حمایت کرد. او نیز در ادامه، نوه کوچکش افسانه را در بسیاری تمرین‌ها بر سر صحنه می‌برد چرا که طعم تشویق را چشیده بود و بنا داشت نوه کوچکش را نیز در این احساس شریک کند. ثمره تحسین و راهنمایی هایش، از آن دختربچه کنجکاو، بعد‌ها بازیگری توانمند ساخت.

افسانه چهره آزاد بار‌ها از حضور مؤثر و بهره مندی از تجربیات ارزشمند مادربزرگ خود یاد کرده و خود را مدیون زنی می‌داند که با شجاعت و پشتکار، در زمانه خود رشد کرد و بالا رفت. در دهمین روز دی سال ۱۳۷۳ بود که ترنجبین بانوی سینمای ایران در حالی که ۸۷ سال داشت، راستی راستی چشم هایش را بست، محمدابراهیم بغضش را خورد، ماه منیر به گریه افتاد و غلامرضا با قلبی شکسته در آخرین خط دیکته اش نوشت: مادر مُرد از بس که جان ندارد...

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->